Within Lines

Let's read the Lines and what lies within them; let's depict ourselves WITHIN LINES

۱ مطلب در ژانویه ۲۰۱۸ ثبت شده است

بغض ... بغض میکنم و جوابگو نیست. گریه، اشک؛ سیلاب حتی ... چاره ساز نیست.

من نباید اینجا فارسی بنویسم ... نشاید ... من عاشقم ... اما گاهی لازمه حتی من هم از مرزهای زبانِ عشقم فراتر برم... برم؛ پرواز کنم و فارسی بنویسم ... اشکال، ایراد، عیب... باکی نیست؛ مثلا.

یکجایی از من درد میکنه ... ندونم کجاست بهتره و نمیدونم ... اما بدون جایی از من دردِ اسم نبردنیِ درمان نشدنی گرفته

تو خوبی اما. باور کن ایمانِ من به این دو کلمه رو. بخند؛ خوبِ من. تو خوبی.

سر شب بدحال شدم...گمونم باز یکی از همون حمله ها بود ... نگفتم به تو، میدونم...رفتم دویدم...همون مسیر همیشگی خودمو...خوب دویدم...بغض کردم...اشک ریختم...فکرم پرواز کرد تا تو...جیغ کشیدم حتی...برگشتم، دوش گرفتم، چای دارچین با خرما خوردم، به مامان اینا زنگ زدم، حالم خوب نشد...دراز کشیدم...بلند شدم...باز دراز کشیدم...برای مینا نگران شدم...بلند شدم، شام خوردم، شروع کردم به فیلم دیدن...حالم خوب نیست هنوز...

میگم...یه چیزی...ترس بده؟ من می ترسم.

تو این فیلمه میگفت:( منتظر معجزه ای؟ معجزه اتفاق نمیافته. پاشو خودت یه کاری برای زندگیت بکن.) _چیکار کنم اخه؟ می ترسم...میدونی...میترسم._

(رهاش کن بره رئیس!) کجاشو؟ کجای این دردِ نمیدونم چیِ نمیدونم کجا رو رها کنم؟ اصلا من کی دردم گرفت؟ تو یادته؟ تو بودی اون موقع که شروع شد؟ چی شد که اینجوری شد منم؟

اینجا بدون من بهار میشه...یخ دستِ منه...یخ خودِ منم...من که برم زمستون تموم میشه حتما. بهار میاد. خورشید میاد. ماه میاد. یخ رو باید بشکنم. کم کم بشکنمش یا یدفه؟ تو چی میگی؟ بزنم پودرش کنم یهو راحت شن همه...منتظر بهارن همه.

میگن قراره زلزله بیاد...میاد؟ میگن صد و چهل و هفت روز دیگه بهار میاد...میاد؟ یه کار کنم زودتر بهار بیاد، زلزله نیاد؟

دستم به نوشتن نرفت...اون وسطا برنامم این بود که بنویسم...ماجرای شعر و اینا رو که یادته؟ همون. ولی نشد. شاید هیچ وقت نشه. اگه نشد ببخش منو.

میگم...یه چیز دیگه... "چیزهایی هست که نمیدونی"

مواظب خودت باش... و اگه منو یادت موند...یادت نره...چیزهایی هست که نمیدونی حتی اگه من نباشم.

  • Ensieh Moeinipour